تنوع سکولاریسم
نخستین پیامد، فاصله گرفتن از تله معرفت گرایانهای است که کراسنر و منتقدان دیگر سازه انگاری، آن را نقد کرده اند. همان طور که کراسنر استدلال می کند هنجارها از اهمیتی که سازه انگاری برای آنها قائل است، برخوردار نیستند.
هنجارها نمی توانند خارج از ساختارهای قدرت و رویه های اجتماعی که در چارچوب آنها شکل گرفته و بروز یافته اند، تحلیل شوند. این نه تنها برای سنت های سکولاریسم، بلکه برای اشکال ملی گرایی، انواع سرمایه داری و دیگر اصول و رویه های سازمان دهنده قدرتمند زندگی اجتماعی صدق می کند. رویکرد من که اهمیت اقتدار سکولار را مد نظر قرار میدهد، نه تنها از طریق باورها بلکه همچنین عادات سخن ورزی، حساسیت ها، رویه ها و شیوه های زندگی کردن بروز می یابد. گرچه این رویکرد در مقایسه با کراسنر شیوه متفاوتی نسبت به تفکر مبنی بر "انعطاف اجتناب ناپذیر هنجارها"۱ دارد، اما این امکان را برای نظریه پردازی سازه انگارانه فراهم می کند که تاثیر هنجارها را بدون تقلیل آنها به افکار و باورهای افراد بپذیرد.
دوم این که مشخص کردن تاثیر اشکال مختلف سکولاریسم و رابطه پیچیده و سازنده مشترک آنها با مقوله دین، چالشی اساسی برای روایت برخورد تمدن ها مطرح می کند که در آن دین به عنوان منبع پایدار هویت گروهی باعث ایجاد منازعه در سیاست جهانی می شود. مطالعه مقوله های سکولار و مذهبی به لحاظ مذهبی و سیاسی نشان میدهد که تعریف چیزی به عنوان دین و اعطای نقشی ثابت و دایمی به آن اقدامی سیاسی است. از دیدگاه من، در بافت اجتماعی سکولاریسم دین از تلاش های انجام گرفته برای تعریف و تقلیل آن به نقش، مکان یا زمان خاص در سیاست اجتناب می کند. در واقع، تثبیت مقوله دین و محدود کردن رابطه آن به سیاست غیرممکن است.
سوم، بیشتر دانش روابط بین الملل بر این فرضیه استوار است که ملی گرایی سکولار و هویت ملی بر دین و هویت دینی غلبه یافته است. در حالی که استدلال من شواهدی مغایر با این فرضیه را ارائه می کند. سنت های سکولاریستی و تعهدات مذهبی که در چارچوب آنها، فرضیه ها تحلیل و تفسیر می شوند، خود در شکل گیری هویت ملی تاثیرگذار بوده اند. در واقع، دین به شکل گیری آنچه که پیتر واندر ویر به عنوان "حوزه های عمومی تعامل سیاسی" توصیف می کند، کمک شایانی کرده است. سکولاریسم نقش مهمی در شکل گیری هویت های گروهی جامع و انحصاری ایفا می کند به گونه ای که بازیگران مذهبی خاصی که برای مشارکت در سیاست مناسب هستند، ظهور می کنند. بدین لحاظ، انواع سکولاریسم به عنوان پروژه های ملی و فرهنگی عادی سازی" ادیان و بازیگران مذهبی خاصی تلقی می شوند که برای مشارکت در سیاست، مناسب یا نامناسب می باشند.
سرانجام، گزارشی دقیق تر از تعامل بین دین و سیاست، برای نظریه های واقع گرایی، لیبرال و سازه انگاری که دین را امری خصوصی تلقی می کنند، یک نظریه بدیل را پیشنهاد می کند. در سال ۱۶۴۸ بر اساس معاهده صلح وستفالیایی، دین به عنوان راه حلی برای پایان دادن به خشونت فرقه ای در اروپا "خصوصی اعلام شد." گرچه، این ادعا برای تعیین مفاهیم و مرزهای سیاست مدرن از طریق تعریف دین به عنوان جز خصوصی آن، اقدامی سیاسی است که باید به لحاظ تاریخی و در رابطه با شرایط و ساختار ملاحظه شود. سکولاریسم، شکلی از دانش رسمی است که ادعاهای خاصی را در مورد محدودیت های سیاست مدرن مطرح و جاودانه می سازد؛ ادعاهایی که به مجموعه ای از توافقات که در پایین ترین حد گفتمان عمومی بین المللی عمل می کنند، تبدیل شده اند و در مرکز فرضیه های مدرن درباره رویه های حاکمیت دولت قرار می گیرند.
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}